07/09/2013، 03:56 AM
امشب دلم گرفته است
می خواهم از گرفته های دلم برایت بگویم
از ابرهای تیره ای که با نسیم خیانت به آسمان دلم آوردی
می خواهم گریه کنم اما نمی توانم …
میخواهم تو را به یاد بیاورم …
و با نگاه چشمان تو تا به صبح مژه بر هم نزنم
اما افسوس … گذشت دقایق چهره ات را از یاد من برده اند ! …
می خواهم اولین ساعتی که نگاهم کردی را
به یاد بیاورم … اما افسوس …
آخرین نگاه تلخ و سرد تو
نمی گذارد ! …
می خواهم اولین دقایق با تو بودن را
به یاد بیاورم … اما افسوس …
می خواهم از گرفته های دلم برایت بگویم
اما نه! دلم نمی آید . . .
+حسابی خوابم پریده و بی خوابی زده بسرم
+ولی بازم دلم نمیاد..
می خواهم از گرفته های دلم برایت بگویم
از ابرهای تیره ای که با نسیم خیانت به آسمان دلم آوردی
می خواهم گریه کنم اما نمی توانم …
میخواهم تو را به یاد بیاورم …
و با نگاه چشمان تو تا به صبح مژه بر هم نزنم
اما افسوس … گذشت دقایق چهره ات را از یاد من برده اند ! …
می خواهم اولین ساعتی که نگاهم کردی را
به یاد بیاورم … اما افسوس …
آخرین نگاه تلخ و سرد تو
نمی گذارد ! …
می خواهم اولین دقایق با تو بودن را
به یاد بیاورم … اما افسوس …
می خواهم از گرفته های دلم برایت بگویم
اما نه! دلم نمی آید . . .
+حسابی خوابم پریده و بی خوابی زده بسرم
+ولی بازم دلم نمیاد..
خرابم …
خراب …
به اندازه همان قاضی که متهم اعدامی اش رفیقش بود...
خراب …
به اندازه همان قاضی که متهم اعدامی اش رفیقش بود...