07/29/2017، 01:32 AM
دست كشيدم روى موهاى لَختِش و بينيمو و چسبوندم روى گلوش...
بيدار شد يهو، گفت "چيكار ميكنى ورپريــــــده!"
گفتم "خب دارم نفسِش ميكشم عطرتُو!"
خنديد منو مچاله كرد توى بغلش گفت "بزار بخوابم دختر..."
همونجور توى بغلش... زُل زدم بهش، به ريش هاى نامرتبش، به گِره ى كورِ اخماش وقتِ خواب، به موهاى پريشونش كه يه كم بُلند بود و دِل ميبُرد لامصب...
همونجور توى بغلش يه كمى دستامو آزاد كردم و نوازش اش كردم
داشتم فكر ميكردم به همه روزاى بد و خوبى كه گذرونديم و به قهر و آشتى ها... چه گريه هــــا كه واسه هم نكرديم و چه خنده هايى كه به هم هديه نداديم، فكر كردم به يه عالمه كتك كارى! يه عالمه خُل بازى، يه عـــــالمه ماجرا كه از روز اول باهم داشتيم...
فكر كردم به تمومِ شب بيدارى هاى زوركى و تكست دادنا و تلفنى حرف زدنا، با يه چشمِ بسته و يه چشمِ نيمه خوابْ تا دمِ صبح...
فكر كردم به روزايى كه يواشكى از خونه بيرون ميزدم واسه ديدنش واسه زودترين ساعاتِ صبح...
نوازش اش كردم و فكر كردم به عشقى كه بهش دارم...
كه الان دلم ميخواد قلبِ لعنتيمو از سينه دربيارم و بهش هديه بدم!!
فكر كردم كه اصلاً من از كجا، به كجا رسيدم...؟
من، منِ سنگ و بى احساس و سرد،
چطور عاشق و ديوونه ى اين پسركِ مهربونِ بداخلاق شدم...
آتيش زدم زيرِ سيگار و با پنجه ى پا هِى زدم به زانو هاى جمع شُدَش و گفتم "هُــوى؟؟ پاشو!! پاشو ديگه من نيومدم اينجا كه جنابعالى فقط بخوابى هااا!؟"
يه چشمشو با حرص باز كرد، گفت "نميزارى بخوابم ديگه؟؟؟"
بعد يهو خُل شد و پَريد به كُشتى گرفتنِ باهام!
منو لِـه كرد! لــِـــــه!
يادمه اونقدر بى رحمانه كُشتى گرفت كه من اُفتادم به بُغض و التماس!
حالا تو ميپُرسى من چرا عاشقش شدم؟
بابا جان ما دو تا ديوونه ى ساديستىِ تمام عيار بوديم
ديگه عشقِ بينِ ما كه دليل نميخواست!
اونقدر بى دليل عاشق هم شديم كه يه شب، همون اندازه بى دليل و احمقانه هم از همديگه خداحافظى كرديم.
هيچوقت يادم نميره اون شبِ كذايى رو...!
افتاده بودم روى تختم و زااار زااااار گريه ميكردم و آهنگايى كه باهاشون خاطره داشتيم و بى وقفه ميخوندم زيرِ لب...
ما به بى دليل ترين حالت ممكن عاشق هم شديم و بهترين داستانِ عاشقانه ى كمدىِ جهان رو ساختيم...
حالا مَردِشى؟ توام برو يه داستان بساز! كى جلوتو گرفته كه حالا اينجا نشستى و دارى منو قضاوت ميكنى احمق؟
من بى شك بهترين روزهايى كه يه عاشق ميتونه داشته باشه رو داشتم،
بهترين خاطره ها، بى شك...
بهترين خاطره ها...
بهترين خاطره ها...
#الی_روشنای
بيدار شد يهو، گفت "چيكار ميكنى ورپريــــــده!"
گفتم "خب دارم نفسِش ميكشم عطرتُو!"
خنديد منو مچاله كرد توى بغلش گفت "بزار بخوابم دختر..."
همونجور توى بغلش... زُل زدم بهش، به ريش هاى نامرتبش، به گِره ى كورِ اخماش وقتِ خواب، به موهاى پريشونش كه يه كم بُلند بود و دِل ميبُرد لامصب...
همونجور توى بغلش يه كمى دستامو آزاد كردم و نوازش اش كردم
داشتم فكر ميكردم به همه روزاى بد و خوبى كه گذرونديم و به قهر و آشتى ها... چه گريه هــــا كه واسه هم نكرديم و چه خنده هايى كه به هم هديه نداديم، فكر كردم به يه عالمه كتك كارى! يه عالمه خُل بازى، يه عـــــالمه ماجرا كه از روز اول باهم داشتيم...
فكر كردم به تمومِ شب بيدارى هاى زوركى و تكست دادنا و تلفنى حرف زدنا، با يه چشمِ بسته و يه چشمِ نيمه خوابْ تا دمِ صبح...
فكر كردم به روزايى كه يواشكى از خونه بيرون ميزدم واسه ديدنش واسه زودترين ساعاتِ صبح...
نوازش اش كردم و فكر كردم به عشقى كه بهش دارم...
كه الان دلم ميخواد قلبِ لعنتيمو از سينه دربيارم و بهش هديه بدم!!
فكر كردم كه اصلاً من از كجا، به كجا رسيدم...؟
من، منِ سنگ و بى احساس و سرد،
چطور عاشق و ديوونه ى اين پسركِ مهربونِ بداخلاق شدم...
آتيش زدم زيرِ سيگار و با پنجه ى پا هِى زدم به زانو هاى جمع شُدَش و گفتم "هُــوى؟؟ پاشو!! پاشو ديگه من نيومدم اينجا كه جنابعالى فقط بخوابى هااا!؟"
يه چشمشو با حرص باز كرد، گفت "نميزارى بخوابم ديگه؟؟؟"
بعد يهو خُل شد و پَريد به كُشتى گرفتنِ باهام!
منو لِـه كرد! لــِـــــه!
يادمه اونقدر بى رحمانه كُشتى گرفت كه من اُفتادم به بُغض و التماس!
حالا تو ميپُرسى من چرا عاشقش شدم؟
بابا جان ما دو تا ديوونه ى ساديستىِ تمام عيار بوديم
ديگه عشقِ بينِ ما كه دليل نميخواست!
اونقدر بى دليل عاشق هم شديم كه يه شب، همون اندازه بى دليل و احمقانه هم از همديگه خداحافظى كرديم.
هيچوقت يادم نميره اون شبِ كذايى رو...!
افتاده بودم روى تختم و زااار زااااار گريه ميكردم و آهنگايى كه باهاشون خاطره داشتيم و بى وقفه ميخوندم زيرِ لب...
ما به بى دليل ترين حالت ممكن عاشق هم شديم و بهترين داستانِ عاشقانه ى كمدىِ جهان رو ساختيم...
حالا مَردِشى؟ توام برو يه داستان بساز! كى جلوتو گرفته كه حالا اينجا نشستى و دارى منو قضاوت ميكنى احمق؟
من بى شك بهترين روزهايى كه يه عاشق ميتونه داشته باشه رو داشتم،
بهترين خاطره ها، بى شك...
بهترين خاطره ها...
بهترين خاطره ها...
#الی_روشنای
دور دورِ خَراباس ، أَمآ تُ خآنُوم بآش : )