10/05/2014، 12:18 PM
من نمی دانم چیست
که چنین زار و پریشان شده ام …
و چرا ؟!
مژه بر هم زدنی اشک مرا می ریزد …
نکند باز من عاشق شده ام ؟!من نمی دانم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست ؟!
و مرا می شکند … می سوزد …
و چنین زود به هم می ریزد …
نکند باز من عاشق شده ام ؟!راستی !
نگرانیِ من از بابت چیست ؟!!
و چرا اینهمه رفتار تو را می پایم ؟
و چرا اینهمه دلواپس چشمان توام ؟!
ریشه ی اینهمه دلتنگی چیست ؟!
نکند باز من عاشق شده ام ؟؟!!آه …
ای مردم این دهکده ی موهومی !
به همه می گویم :” اگر عاشق شده باشم روزی ،
خون من گردن آن دلبرک زیبایی ست
که در اقلیم مجازی ، هر شب
تا سحر
بال در بال دلِ نازک من می چرخید
و برای دلم افسانه ی دریا می گفت !
خون من گردن اوست …
خون من گردن اوست … ”
{ مرتضی کیوان هاشمی }
که چنین زار و پریشان شده ام …
و چرا ؟!
مژه بر هم زدنی اشک مرا می ریزد …
نکند باز من عاشق شده ام ؟!من نمی دانم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست ؟!
و مرا می شکند … می سوزد …
و چنین زود به هم می ریزد …
نکند باز من عاشق شده ام ؟!راستی !
نگرانیِ من از بابت چیست ؟!!
و چرا اینهمه رفتار تو را می پایم ؟
و چرا اینهمه دلواپس چشمان توام ؟!
ریشه ی اینهمه دلتنگی چیست ؟!
نکند باز من عاشق شده ام ؟؟!!آه …
ای مردم این دهکده ی موهومی !
به همه می گویم :” اگر عاشق شده باشم روزی ،
خون من گردن آن دلبرک زیبایی ست
که در اقلیم مجازی ، هر شب
تا سحر
بال در بال دلِ نازک من می چرخید
و برای دلم افسانه ی دریا می گفت !
خون من گردن اوست …
خون من گردن اوست … ”
{ مرتضی کیوان هاشمی }
شده جان بدهی
جان ندهد
دل بدهی
دل بکند؟!
جان ندهد
دل بدهی
دل بکند؟!