انجمن وبلاگ نویسان [آوازک]
سروده ها قیصر امین پور و سهراب! - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن وبلاگ نویسان [آوازک] (http://forum.avazak.ir)
+-- انجمن: مطالب جالب و خواندنی (http://forum.avazak.ir/forumdisplay.php?fid=6)
+--- انجمن: مشاعره (http://forum.avazak.ir/forumdisplay.php?fid=78)
+---- انجمن: انجمن ادبی (http://forum.avazak.ir/forumdisplay.php?fid=122)
+---- موضوع: سروده ها قیصر امین پور و سهراب! (/showthread.php?tid=11812)

صفحه‌ها: 1 2


سروده ها قیصر امین پور و سهراب! - Baran76 - 03/21/2014

من خودم عاشق این شعرش هستم!!!!!  
پیش از اینها فکر میکردم خدا
خانه ای دارد کنار ابر ها
مثل قصر پادشاه قصه ها
 خشتی از الماس خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
 ماه برق کوچکی از از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او 
اطلس پیراهن او آسمان
نقش  روی دامن او  کهکشان
 رعد و برق شب طنین خنده اش
سیل و طوفان نعره ی توفنده اش
 دکمه ی پیراهن او آفتاب
برق تیر و خنجر او ماهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر  بود
از خدا  در ذهنم این تصویربود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین
بود ،اما میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت...
هر چه میپرسیدم از خود از خدا
از زمین از اسمان از ابر ها
زود  می گفتند این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست
هر چه می پرسی جوابش آتش است
آب اگر خوردی جوابش آتش است
تا ببندی چشم کورت می کند
تا شدی نزدیک دورت میکند
کج گشودی دست ،سنگت می کند
کج نهادی پا ی  لنگت می کند
تا خطا کردی عذابت می دهد
در میان آتش آبت می کند
با همین قصه دلم مشغول بود
خوابهایم خواب  دیو و غول  بود
خواب می دیدم که غرق آتشم
در دهان شعله های سرکشم
در دهان اژدهایی خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین
محو می شد نعره هایم بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا ...
نیت من در نماز ودر دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می کردم همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود ..
مثل تمرین  حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ مثل خنده ای بی حوصله
سخت مثل حل صد ها مسئله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادیم به قصد یک سفر
در میان راه در یک روستا
خانه ای دیدیم خوب و آشنا
زود  پرسیدم پدر اینجا کجاست
گفت اینجا خانه ی خوب خداست
گفت اینجا می شود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند
با وضویی دست ورویی تازه کرد
گفتمش پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟اینجا در زمین؟
گفت :آری خانه ی او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام  او نور و نشانش روشنی
خشم نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی شیرینتر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست معنی می دهد
قهر هم با دوست معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی ست
تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی از من به من نزدیکتر
از رگ گردن به من نزدیکتر
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او راهم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی نقش روی آب بود
می توانم بعد از این با این خدا
دوست باشم دوست ،پاک و بی ریا
می توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد
می توان در بارهی گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه  مثل باران  راز گفت
با دو قطره صد هزاران  راز گفت
می توان  با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد
می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند
می توان مثل علف ها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد
می توان در باره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت
مثل این شعر روان و آشنا:پیش از اینها فکر می کردم خدا ...
 

 

 


RE: سروده ها قیصر امین پور - king boy - 03/21/2014

 اجی باران بازم مثل همیشه مطلبت قشنگ و پراحساس بود


لایک


RE: سروده ها قیصر امین پور - rosa - 03/21/2014

عاااااااااااااااااااااالی

بارانی عاشخ این تاپیکاتم

لایک+اعتبار


RE: سروده ها قیصر امین پور - Baran76 - 03/21/2014

قابل شوما رو نداشت من مطعلق به همه می باشم!!خخخ21

کلا سرده های قیصر امین پور محشره!
سعی میکنم تا اخر امروز چندتای دیگه هم بذارم


RE: سروده ها قیصر امین پور - محمدابراهیمی - 03/21/2014

آجی نفست حقه.
خیلی زیبا بود.
ممنون.
لایک+اعتبار ولی فردا


RE: سروده ها قیصر امین پور - Baran76 - 03/21/2014

حرفهای ما هنوز ناتمام
[size=14pt]    تا نگاه می کنی[size=14pt] :

وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی[size=14pt] !
[size=14pt]   پیش از آن که با خبر شوی[size=14pt] 
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود

[size=14pt]   آی[size=14pt] ...
ای دریغ و حسرت همیشگی[size=14pt]![size=14pt]  
  ناگهان
[size=14pt]  
  چقدر زود
[size=14pt]  
  دیر می شود


 

 


RE: سروده ها قیصر امین پور - Baran76 - 03/21/2014

تا نسوزم
تا نسوزانم
              تا مبادا بي هوا خاموش...
پس چگونه
بي امان روشن نگاه دارم
ساله اين پاره آتش را
                           در كف دستم؟

تا بدانم همچنان هستم!

 


RE: سروده ها قیصر امین پور - Baran76 - 03/21/2014

همزاد عاشقان جهان:

اما... اعجاز ما همين است:ما عشق را به مدرسه برديم
در امتداد راهرويي كوتاه
در آن كتابخانه ي كوچك
تا باز اين كتاب قديمي را
كه از كتابخانه امانت گرفته ايم -يعني همين كتاب اشارات را-                             
با هم يكي دو لحظه بخوانيم
 ما بي صدا مطالعه مي كرديم
اما كتاب را كه ورق مي زديم
تنهاگاهي به هم نگاهي...ناگاه
انگشتهاي«هيس!»ما رااز هر طرف نشانه گرفتند
 انگار غوغاي چشم هاي من وتو  
                            سكوت رادر آن كتابخانه رعايت نكرده بود!!!!!!!

 


RE: سروده ها قیصر امین پور - Leyli - 03/21/2014

مرسی عاجی باران 11
من عاشقه شعر نو مخصوصا شعرای قیصر امین پور و سهرابم !!

لایک+اعتبار (ظرفیتم پره فردا حتما میدم )


RE: سروده ها قیصر امین پور - mahtabe - 03/21/2014

مطلبت احساسی و عاطفی بود آجی گلم

خیلی قشنگ بود