(07/18/2013، 09:28 PM)'محمدحسین' نوشته است: [ -> ]حیف نون می ره مرغ مینا می خره، بعد که می فهمه نره، “سینا” صداش می کنه!
از این یکی خعلی خوشم اومد ایول!!!
به دردم میخوره!!!
(اگرچه بی مزه بود!!!)
ﻓﺮﺩﺍ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻓﺎﻣﯿﻠﻤﻮﻧﻪ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﯿﺎﯼ ؟؟
ﻣﯿﮕﻢ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﻣﯿﺎﻡ !!
ﻣﯿﮕﻪ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺑﯿﺎﯼ ﻣﺎ ﺭﻭ ﺷﻠﻮﻍ ﮐﺎﺭﯾﺎ ﻭ ﺩﻟﻘﮏ ﺑﺎﺯﯾﺎ ﻭ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺑﺎﺯﯾﺎﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺮﺩﯾﻢ !
ﻫﻤﯿﻦ ﺩﯾﮕﻪ …ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﻪ …
امروز از تلفن عمومی زنگ زدم خونمون
صدام رو عوض کردم بابام گوشی رو برداشت بهش گفتم:
ما پسرتون رو دزدیدیم ۱۰۰ هزار تومن بیارین به این آدرس و گرنه پسرتون رو میکشیم
بابام برگشت گفت ۲۰۰ تومن میدم یه جوری بکشینش طبیعی به نظر برسه !
به بابات بگو یکی پیدا شده 300 هزار تومن میده که گمو گورم بکنن!هههه
یه روز یه جوجه تیغی رو دیدم که بدجور تو خودش بود
دلم واسش سوخت گفتم چیه چرا ناراحتی ؟؟
زل زد تو چشام و بایه لحن خسته گفت : بغلم میکنی ؟؟
تو ایستگاه اتـوبوس بـودم کنار یــه دختره …
بهش گفــتم ببخـشید خانـوم …
گفـت : درد ببخشید، زهر مار ببخشید …
آدم نباید ازدست شما پسرا آرامش داشته باشــه …
منم هیچی نگفتم وقـتی بلند شـد بره با مغز اومد توزمین …